بارانباران، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

باران بهاری

لغتنامه باراني 3

پيشرفت قابل تحسينت توي اين يك هفته اخير واقعا من و بابا رو شوكه كرده عزيزم سزا = رضا دزال = غزال ( خاله غزال كه بالاخره بجاي علي كه اسم شوهر گراميشه و شما مدتهاست به هر دوشوم ميگي علي و بقيه هم بخاطر راحتي درك شما به زبون خودتون صحبت ميكنن ، حالا ديگه ميتومه اسم خودش رو بشنوه) سَلـــــــــــــــــــــــــــــــام = سلام ( البته بايد به همين كشيدگي باشه ) بشين من = من بشينم ( هم ميتونه حالت سوالي باشه هم تاكيد بد انجامش ) بوخور من= من بخورم سوسول = سنبل ( ما گليم ما سنبليم ...) احسان = دوست عزيزت كه فكر ميكنم به اندازه خاله غزال از شنيدن اسمش خوشحاله بَبَل = بغل پَيتو= پتو پُرببال= پرتقال عشق باران و خ...
27 آذر 1391

لغتنامه باراني 2

عزيزم كلامت و صدات قشنگترين نواي زندگيمه ، دوست دارم فرشته كوچولو اين روزا تمام تلاشت براي برقراري ارتباط كلاميت با ديگران بامزه ترين لحظه ها رو براي اطرافيانت ايجاد كرده نَش شاشي= نقاشي ( عشق اين روزاي باران ) خوخا شُ شت= خدايا شكرت ( شروع غذا خوردن با ياد خداي مهربون كه نميدونم از كجا ياد گرفتي همه سر ميز بايد دستهامون رو بديم به هم و دعا كنيم ) مِسي= مرسي بِشَشيت= ببخشيد اِسي= احسان (دوست خوب و مهربونت ) سين سين= حسين حسين ( همراه با زدن سينه با شور حسيني زياد ) اَسَ= سلام ( الو سلام البته اين نوع سلام حتما نبايد پاي تلفن باشه ) عامو= عمو ( مجري هاي برنامه كودك البيته ار همه عزيزتر برات عمو پورنگ ) ع...
20 آذر 1391
1